اومانیسم در مسیر ۱۹۸۴

زمان مطالعه: ۴ دقیقه

می‌توان رمان ۱۹۸۴ را یکی از برجسته‌ترین رمان‌های در قرن بیستم میلادی و یکی از قدرتمندترین رمان‌های حاضر در عرصه رونمایی وقایع توتالیتر و حکومت‌های دیکتاتور ماب دانست. جورج اورول در رمان ۱۹۸۴ یک رستاخیز جهانی در برابر اومانیسم را برپا می‌کند و با آن‌هایی که نقش اومانیسم را در زندگی مردم مفید می‌شمردند مقابله دارد و از استثمار انسان توسط ماشین خبر می‌دهد. وعده‌های دروغین آن‌ها که بر مسند قدرت نشسته‌اند را برملا کرده و نشان می‌دهد ماشینیسم نه تنها کمکی به رفع نیازهای مردم نمی‌کند که ابزاریست تا ریشه قدرت مستکبران عصر را محکم‌تر کند. چند سال گذشته روزنامه گاردین فهرستی از کتاب‌هایی که به بهترین شکل ممکن شرایط قرن بیستم را به تصویر کشیده بودند تهیه کرد که در این فهرست، کتاب ۱۹۸۴ جورج اورول با کسب ۲۲ درصد آرا در صدر قرار گرفته بود.

داستان کتاب ۳۵ سال بعد از تاریخ نگارش کتاب در شهر لندن رخ می‌دهد. بعد از جنگ جهانی حاکمان کشورهای قدرتمند به این جمع‌بندی رسیدند که اگر جهان به همین ترتیب روند افزایش ثروت را ادامه دهد ارکان جامعۀ طبقاتی به خطر افتاده و حکومتشان سرنگون خواهد شد. حاکمان تنها راه جلوگیری از این امر را نابود کردن ثروت تولید شده در جنگی بی پایان میبینند. تنها در نیمۀ قرن بیستم و پس از یک جنگ گستردۀ هسته ای دنیا بین سه ابر قدرت اوشنیا (ایالات متحده)، اوراسیا (شوروی) و ایستاسیا (چین) تقسیم می‌شود. این سه ابر قدرت بطور دائمی در حال جنگ هستند. در این جنگ ثروت تولید شده توسط آن‌ها از بین می‌رود، بدون اینکه تهدیدی برای جامعه‌ی طبقاتی آن‌ها ایجاد شود.
فضایی که داستان در آن در جریان است، کشور اوشنیا است که توسط حزبی اداره می‌شود که به اصول اینگسوس (English Socialism) وفادار است. جامعه در این کشور داری سه طبقه است؛ اعضای داخلی حزب، اعضای بیرونی حزب و کارگران که بیش از چهار پنجم جمعیت را تشکیل می‌دهند. حزب یک حکومت استبداری را داراست که قدرت مطلق را در اختیار دارد. حزب تاریخ را آنچنان تغییر داده است که هیچ کسی معیاری برای مقایسه‌ی وضعیت زندگی‌اش با آنچه قبل از روی کار آمدن حزب وجود داشته است ندارد و حزب به مردم این را القا می‌کند که وضعیت زندگی در طول حکومت آن‌ها همواره در حال بهبود است.

او هیچ وقت دچار اشتباه نمی‌شود و تمام پیش‌بینی‌هایش درست است. و اگر هم اینطور نشود حزب با قدرتی که دارد، با دستکاری اسناد، روزنامه‌ها و کتاب‌های پیشین و تغییر گفته‌های برادر بزرگتر و در واقع تغییر تاریخ، مشکل را حل میکند. نمونه‌ی واقعی این مورد را می‌شود در کره شمالی دید.

اما در واقعیت اوضاع جامعه کاملاً متفاوت است. طبقه‌ی کارگر در جهل و فلاکت مطلق به سر می‌برد و حزب آن‌ها را به حال خود رها کرده است. اعضای بیرونی حزب وضعیت بهتری نسبت به طبقه‌ی کارگر دارند. غذا به اندازه‌ای که آن‌ها را سیر کند به آن‌ها داده می‌شود و همینطور مکانی هر چند بسیار فرسوده برای زندگی دارند. دارای سهمیه‌ سیگار، مشروب، تیغ ریش تراش، کفش، شکلات و… هستند که مقداری ناچیز به آن‌ها تعلق می‌گیرد. در قبال این خدمات ناچیز، حزب آن‌ها را در خانه و محل کار کاملا تحت نظر دارد. با وسیله‌ای به نام صفحه‌های سخن‌گو (Telescreen). رهبری حزب را فردی ساختگی برعهده دارد که تصویر و صدای او هر روز از صفحات سخن‌گو پخش می‌شود و پوسترش تمام دیوارهای شهر و درون ساختمان‌ها را در بر گرفته است. از اون با عنوان برادر بزرگتر یاد می‌شود که نماد قدرت حزب است. او هیچ وقت دچار اشتباه نمی‌شود و تمام پیش‌بینی‌هایش درست است. و اگر هم اینطور نشود حزب با قدرتی که دارد، با دستکاری اسناد، روزنامه‌ها و کتاب‌های پیشین و تغییر گفته‌های برادر بزرگتر و در واقع تغییر تاریخ، مشکل را حل میکند. نمونه‌ی واقعی این مورد را می‌شود در کره شمالی دید.
داستان تعریفی زیبا و کامل از یک حکومت استبدادی دارد. اورول خیلی خوب اقدامات دولت‌ها برای کنترل مردم را شرح دهد. استفاده‌ی حزب از تکنولوژی و مخصوصاً صفحه‌های سخن‌گو که هم مردم را تحت نظر داشته و هم برای تبلیغات سیاسی استفاده می‌شود. نمونه‌ای از این موضوع است. همچنین استفاده از کودکان و آماده‌سازی آن‌ها از همان دوران کودکی برای دفاع از آرمان‌های حزب یکی دیگر از فعالیت‌های مهم حزب را تشکیل می‌دهد. موضوعی که در اثر معروف نویسنده «قلعه حیوانات» هم دیده می‌شود، آنجا که ناپلئون نه توله سگ را مخفیانه بزرگ کرده و مدتی بعد از آن‌ها برای کسب قدرت در مزرعه استفاده می‌کند.
کتاب از سه بخش اصلی تشکیل می‌شود. در بخش اول با شرایط جهان، اوشنیا و همینطور افکار اسمیت آشنا می‌شویم. بخش دوم به آشنایی اسمیت با جولیا، یکی دیگر از اعضای بیرونی حزب و رابطه‌ی آن‌ها می‌پردازد و در بخش سوم با دستگیری آن‌ها.
به گزارش ایبنا به نقل از سایت ادبی نوول ابزرواتور، در سال ۱۹۴۶ اورول نقدی راجع به رمانی به نام «دیگران ما» نوشته ایگونی ایوانکویچ زامیاتین روسی که در دهه ۱۹۲۰ نوشته شده بود، در روزنامه تریبیون منتشر کرد و طی این نقد به تاثیر این رمان بر هاگسلی، نویسنده «بهترین دنیاها» اشاره کرد. ولی این تردید وجود دارد که آیا خود وی در نوشتن ۱۹۸۴ که سه سال بعد آن را به رشته تحریر درآورد، از رمان زامیاتین الهام نگرفته است؟
یک منتقد ادبی به نام «پل اوول» در سایت گاردین، به سه نقطه مشترک این دو رمان اشاره کرده است: طرح توطنه هر دو رمان مربوط به آینده است، مردی در جامعه‌ای توتالیتر زندگی می‌کند، در شرایطی که به تقابل با این جامعه می‌رود با زنی آشنا می‌شود که نماینده آزادی سیاسی و اجتماعی است. این دو یکدیگر را کشف می‌کنند و به دنبال تفکر جدیدشان، شکنجه‌های روحی و فیزیکی زیادی را متحمل می‌شوند، در پایان قهرمان درمی‌یابد که دولت به او ظلم می‌کند و منکر تعهد انقلابی‌اش می‌شود.
در تم اصلی داستان‌های تریلوژیک اوتوپیای منفی یعنی «دیگران ما» اثر زامیاتین، «بهترین دنیاها» اثر هاکسلی و ۱۹۸۴ اثر جورج اورول، یک سوال مطرح شده: آیا ممکن است بشر، زمانی، انسانیت خود را فراموش کند؟ ارزش‌های عشق و محبت و راستی را نهی کند و شبیه به برده‌ای حلقه به گوش، تنها به هدف خودش چشم داشته باشد؟
اریک فروم که مقدمه‌ای بر ۱۹۸۴ نوشته است، یکی دیگر از جنبه‌های مهم این رمان را اینطور بیان می‌کند: نگرش اورول به ماهیت حقیقت است، که ظاهرا بازتابی از تلقی استالین نسبت به حقیقت به ویژه در دهه سی می‌باشد. پرسش اساسی اورول این است که اصولا آیا چیزی به نام حقیقت وجود دارد یا نه. واقعیت آنگونه که حزب حاکم به آن اعتقاد دارد، بیرونی نیست. واقعیت فقط در ذهن انسان است نه هیچ جای دیگر… هر چه که حزب آن را حقیقت بداند، حقیقت است. اگر چنین باشد پس حزب با کنترل ذهن انسان‌ها، حقیقت را کنترل می‌کند.
با تمام برداشت‌هایی که در مورد این رمان می‌شود می‌توان آن را همانطور که نتیجه‌ی مجله‌ی تایم در نظرخواهی برای انتخاب برترین رمان تاریخ برگزار شد دانست. نتیجه‌ای که که خوانندگان ۱۹۸۴ را برترین رمان در طول تاریخ انتخاب کردند.

لینک کوتاه یادداشت: https://resasanian.ir/MXDFv

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *