لایکت رو غلاف کن – بخش اول

زمان مطالعه: ۴ دقیقه

با شکل‌گیری فناوری‌های نوین رسانه‌ای برای شبکه‌سازی اجتماعی در چندسال اخیر و جدی شدن این رسانه‌ها، جامعه‌شناسان و اخلاق‌شناسان نگاهی متمرکزتر بر این فضاها داشته‌اند تا با بررسی ساختار رفتاری افراد حاضر در این شبکه‌ها به موضوعی که به آن اخلاق مجازی می‌گوییم برسند. اما می‌شود گفت لجام گسیختگی حضور این شبکه‌ها در ایران این فرصت را خیلی به فعالان این حوزه و جامعه‌شناسان و دانشمندان علوم شناختی نداد و یا دوری این دو گروه در زمان حضور اولیه، جلوی بررسی کنش‌های رفتاری کاربران را گرفت تا چنین مساله‌ای دور از موضوعات روز جامعه بماند، آن هم در حالی که هر روز شاهد خروجی‌های مثبت یا منفی در آن بوده‌ایم که نشان می‌داد جامعه هر روز به این فضا تشنه‌تر می‌شود و نیاز به بررسی آن جدی‌تر.

مردم وقتی در شبکه‌های اجتماعی موضوعی را مشاهده می‌کنند که هنجارهایی را زیر سوال می‌برد خشمگین می‌شوند. این هنجارها گاها از برداشت خود شخص سرچشمه می‌گیرد و نشانی در جامعه ندارد. همین مساله باعث این شده است مردم در اکثر اوقات خشم اخلاقی را تجربه کنند و برایشان موضوعی عادی شده باشد. اما گاهی می‌شود هزینه و فایده‌های این خشم را سنجید. فرض را  بر این قرار دهیم موضوعی ملی در خطر است، مثلا تغییر نام خلیج فارس. طبعا تحلیل داده‌های خروجی از این اتفاق خشم را در ردیف اول قرار می‌دهد، چون موضوعی ملی در خطر قرار گرفته است و افراد گاها با واژه‌های تند موضع خود را بیان می‌کنند. شاید نشود اسم این را خشم گذاشت اما وقتی از تحلیل صحبت می‌کنیم این موضوع با خشم دیده می‌شود. حال ممکن است از دید ما که نگاهی ملی به موضوع داریم خوشایند باشد. اما خشم اخلاقی هزینه‌هایی هم دارد؛ در فضای آفلاین و جامعه خشم اخلاقی اقدام و برخورد متقابل را از سوی مراجع قضایی دارد اما در محیط آنلاین دیگر این موضوع به گستردگی محیط آفلاین نیست و قانونی هم برای آن وجود ندارد. پس فرد بی‌اخلاق یا بی‌تحمل به خودش این اجازه را می‌دهد خود را در شبکه‌های اجتماعی آن‌گونه که فکر می‌کند نشان دهد. این رفتار متقابلا پاسخ‌هایی دریافت می‌کند که نشأت گرفته از محرک‌های برخوردی در جامعه نیز می‌تواند باشد. شایعه‌سازی، رسواکردن و… که افراد گاها در زمان عصبانیت در تقابل با یکدیگر انجام می‌دهند در اینجا تنها شکل و بویی دیجیتال به خود می‌گیرد. این محرک‌ها به مرور زمان فرد را دچار اعتیاد می‌کند و فرد به‌دنبال موضوعی می‌گردد که این خشم و عصبانیت را بروز دهد.

همانطور که در بالا گفتیم معمولا عصبانیت افراد حاصل از زیر سوال رفتن هنجار یا چیزی که فکر می‌کنند هنجار است اتفاق می‌افتد؛ افراد به‌صورت عادی تمایل طبیعی دارند چیزی را که باعث عصبانیتشان شده و آن‌ها را نارحت کرده از بین ببرند. هدف از خشم و عصبانیت در رسانه‌های اجتماعی، حفظ حریم شخصی است. به نوعی شاید برخی صرفا این خشم را در رسانه‌های اجتماعی تخلیه می‌کنند و در واقعیت و زندگی روزمره فردی آرام باشند.

چیزی که در ادامه‌ی این یادداشت سعی کرده‌ام به آن بپردازم با نگاهی صرفا از برداشت‌ها و تجربه‌های حضور این سال‌ها در شبکه‌های اجتماعی و مطالعات پراکنده در حوزه رسانه بوده که چند نکته‌ای را در این مورد بیان می‌کنم.

۱- احساس تفکر
ارائه نظرات و اختلاف نظر موجود در جامعه که کاملا مفید بوده و راهی را برای گفت‌وگو باز می‌کرد حالا تبدیل شده است به نوشتن توییت‌ها و انتشار تصاویری در اینستاگرام؛ آن هم بدون اینکه برداشت درستی از مطالب یکدیگر داشته باشیم و با نگاهی سطحی سعی در قانع کردن طرف دیگر گفتگو داریم. شبکه‌های اجتماعی به دلیل حجم بالای اطلاعاتی که در خود دارند توانسته‌اند به افراد نگاهی متفکرانه بدهند که البته بیشتر سرابی از تفکر است تا یک تفکر عمیق و با پایه و اساس (این موضوع به‌صورت کلی برای همه صدق نمی‌کند، بیشتر در جامعه‌ای از افراد عمومی شکل‌گرفته است). صرفا براساس دیده‌های سطحی از توییت‌ها و تصاویر اینستاگرام، افراد خود را صاحب‌نظر دیده و سعی در ارائه تفکرات خود دارند. بی‌پایه بودن نطق‌های این افراد را زمانی درک می‌کنید که تک تک کلماتشان را چون پتک‌های فولادین بر فکرتان می‌کوبند برای قانع شدنتان؛ و اگر قانع نشودید این پتک سعی در نابودی شما دارد. اختلاف نظرهای مقابل این تفکر هم همین گونه عمل می‌کنند یعنی اگر فکر و ایده‌ی شما را برنتابند سعی در تخریب شما دارند. این تخریب می‌تواند به هرشکلی خود را نشان دهد، از حمله به صفحات گرفته تا ریپورت‌های گروهی یک کاربر و بلاک کردن و…

۲- من مهم‌تر هستم
خود برتر بینی شاید یکی از سمی‌ترین رفتارهای اجتماعی باشد که نه در دنیای واقعی و نه مجازی جایگاهی ندارد؛ این خودبرتر بینی گاها به دلیل دنبال‌کنندگان زیاد در برخی از چهره‌های مشهور این فضا دیده می‌شود که این حباب فکری را دارند چون من تعداد زیادی مخاطب دارم پس صاحب‌نظر هستم تا در هر موضوعی که در جامعه رخ می‌دهد تئوری کلی خود را بیان کنم و واکنش‌های وکیل‌وار نسب به موضوعات داشته باشم! البته ندیدن این مساله که من صرفا در تخصص خود این اجازه را دارم و هر کاری متخصص همان حوزه را می‌طلبد ضعف رفتاری یا کمبود جایگاهی برای بیان نظرات در جامعه واقعی است که در شبکه‌های اجتماعی به اینگونه خود را در این افراد نمایان می‌کند که گاهی حتی دروغ‌ها و افکار صرفا سطحی و بی‌پایه‌ی خود را باور کنند و به مخاطبان خود ارائه دهند. 

۳- ندیدن کافیست
گاهی با برخی افراد عادی که صحبت می‌کنید می‌بینید خلاف اینکه تصویری را نمی‌پسندند آن را لایک و منتشر می‌کنند و و برای یک‌دیگر ارسال می‌کنند. این اتفاق نه به دلیل دانستن که دلیل آن ندانستن و نشنداختن سازوکارهای این فضا است. اگر بدانند هر لایک بر چیزی که شاید خلاف واقع است چه تاثیری دارد هیچ وقت توجهی به آن نمی‌کنند. هر لایک به‌ منزله تاییدی از طرف شما تلقی می‌شود بر محتوایی که آن را تایید کرده‌اید و علاوه براینکه این شبکه‌ها مکانیزم رفتاری شما را آنالیز می‌کنند و خوراک‌های باب میل شما را تحویل می‌دهند؛ این محتوا را به دیگران هم پیشنهاد می‌دهند و شما ناخواسته پلی برای بهتر دیده شدن آن شده‌اید.

همین کنش‌ها و واکنش‌های گاها ناخواسته در شبکه‌های اجتماعی این برداشت را در سیستم‌های تحلیلی نشان می‌دهد که کلیت یک جامعه را زیر سوال ببرند و مشتی از خروار را نشان دهند که کاملا اشتباه است.

چه باید کرد؟
وقتی خشونت ظرفیتی مثبت و منفی به خود می‌گیرد راه گریزی از داستان وجود ندارد و کافیست برای انجام آن اقدام نمود. اینکه برخی این دو را به یک شکل می‌بینند کاملا خطاست و ندیدن ظرفیت موجود در این اختلاف رویه است. شاید بشود گفت اولین باری که خود این خشونت را احساس کردید زمان برد تیم ملی یا باخت آن بوده! 

لینک کوتاه یادداشت: https://resasanian.ir/sK33g

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *