چند سالی است با همهگیری رسانههای اجتماعی این صدا برخاسته که «رسانههای مکتوب در خطر هستند.» اما آیا ما توان مقابله با تغییر رفتار رسانهای جامعه را داریم؟ آیا ما توانستهایم انقلاب در سیستمهای ارسال پیام را بگیریم؟ آیا ما توانستهایم با پیشرفت در حوزه صدا و تصویر (مشخصا سینما) مقابله کنیم؟ اینها سوالاتی است که بایستی قبل از ورود به بحث برای آنها پاسخی بیابیم. باز هم شبیه به دیگر موارد که دچار تغییر میشوند ما صرفا چند نقطه تاریک و صرفا سمت و سوی خود را در رسانه میبینیم. بی آنکه بخواهیم ببینیم جامعه چه میخواهد.
رسانه
ما مخاطبهای ساده
بررسی موردی توییت انتقادی یاشار سلطانی، خطاب به وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
دیروز آقای یاشار سلطانی توییتی را خطاب به دکتر نمکی داشتند (لینک) که در فضای مجازی بحث برانگیز شد. اول با دو دید این توییت را بررسی کوتاهی داریم و سپس به چند و چون آن میپردازیم. این بررسی صرفا جنبه تئوری دارد و قرار نیست قضاوتی نسبت به نگارندهی توییت داشته باشیم. احتمالات بیان شده هم صرفا برای بررسی از جنبهی تئوری رسانهای است.
کدام سینمای انقلابی؟
شاید بشود تغییرات در محتوای سینمای ایران را جزو سریعترین تغییرات ساختاری در سیاستگذاریهای فرهنگی هنری در خاورمیانه یا جهان دانست. این تغییرات همواره به دلیل نداشتن چشمانداز دقیق از اوضاع فرهنگی و سلیقهای عمل کردن هر دولت شکل گرفته است. این تغییرات را در چند نسل اساسی از لحاظ محتوا میشود بررسی کرد. از سینمای جنگ گرفته تا سینمای سیاسی و از سینمای موج نو (نسل دوم و سوم) تا سینمای گیشه. اما چشمانداز حکومت در تمام این سالها این بوده است تا هویت سینمای ایران را سینمایی انقلابی یا دینی نشان دهد. سینمایی که روحیه مقاومت را براساس سیاستهای کشور همراه داشته باشد. از هزینههای گزاف فیلمهای مذهبی تا فرصتهای طلایی برای فیلمهای دفاع مقدس و انقلابی میشود دانست که این سرمایهگذاری با هدفی شکل گرفته، اما موفق نبوده است.
توییتر، نسخهای بهتر از ما
اجتناب از اخبار در مورد چگونگی آسیبرسان بودن رسانههای اجتماعی غیرممکن است. رسوایی Cambridge Analytica، رباتهای روسی، پاسخ غیرمنطقی رهبران صنعت فناوری به نقض حریمخصوصی، مداخله در انتخابات و آزار و اذیت؛ باعث شده تا همه خوشبینیها در مورد رسانههای اجتماعی به عنوان وسیلهای برای تحولات اجتماعی که در بهار عربی در سال ۲۰۱۱ به وجود آمد، تا حد زیادی از بین رفته باشد. توییتر که زمانی کاربران را با این سؤال که “چه کاری انجام می دهی؟” برانگیخت، اکنون به عنوان خانهای برای انتقاد غیرمسئولانه شناخته شده است، افرادی که گاها درتعاملات زندگی واقعی دچار مشکل میشوند، از ادب محروم میشوند. به همین جهت بسیاری از افراد به رسانههای اجتماعی بدبین شدهاند.
لایکت رو غلاف کن – بخش اول
با شکلگیری فناوریهای نوین رسانهای برای شبکهسازی اجتماعی در چندسال اخیر و جدی شدن این رسانهها، جامعهشناسان و اخلاقشناسان نگاهی متمرکزتر بر این فضاها داشتهاند تا با بررسی ساختار رفتاری افراد حاضر در این شبکهها به موضوعی که به آن اخلاق مجازی میگوییم برسند. اما میشود گفت لجام گسیختگی حضور این شبکهها در ایران این فرصت را خیلی به فعالان این حوزه و جامعهشناسان و دانشمندان علوم شناختی نداد و یا دوری این دو گروه در زمان حضور اولیه، جلوی بررسی کنشهای رفتاری کاربران را گرفت تا چنین مسالهای دور از موضوعات روز جامعه بماند، آن هم در حالی که هر روز شاهد خروجیهای مثبت یا منفی در آن بودهایم که نشان میداد جامعه هر روز به این فضا تشنهتر میشود و نیاز به بررسی آن جدیتر.