بررسی موردی توییت انتقادی یاشار سلطانی، خطاب به وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
دیروز آقای یاشار سلطانی توییتی را خطاب به دکتر نمکی داشتند (لینک) که در فضای مجازی بحث برانگیز شد. اول با دو دید این توییت را بررسی کوتاهی داریم و سپس به چند و چون آن میپردازیم. این بررسی صرفا جنبه تئوری دارد و قرار نیست قضاوتی نسبت به نگارندهی توییت داشته باشیم. احتمالات بیان شده هم صرفا برای بررسی از جنبهی تئوری رسانهای است.
١- اگر خوشبینانه ببینیم:
خیلی ساده پای اشتباه ایشان مینویسیم که ١٠ نفر فوتی تهران در اردیبهشت را با ٢۵٠ نفر فوتی این روزهای کشور مقایسه میکنند! (تا این لحظه اصلاحیهای برای این مورد ندادهاند.)
٢- اگر بدبینانه ببینیم:
ایشان بهعنوان کسی که دارای مخاطب هستند (نزدیک به ۱۴۸ هزار دنبال کننده در توییتر)، با تقطیع و جعل در روایت سعی در جوسازی علیه وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی داشتهاند، که کاملا با قصد و غرض قبلی صورت گرفته است.
اعداد همیشه به دلیل اینکه بخشهای کوتاه یا حاشیهای از یک گزارش را پوشش میدهند، توجه بیشتری را به خود جلب میکنند؛ که در این مورد به وضوح اتصال آمار یک شهر به کشور را میبینیم. اما در نگاه اول، متوجه این اتصال نمیشویم، زیرا در لایهی زیرین نقدی که به یک موضوع شاید بشود گفت کلیتر که هدف نویسنده هست، قرار دارد. اما زمان عبور از اعداد، ناخودآگاه ما دچار یک فهم غلط از موضوع میشود، که آن این است: “تهران روزانه ٢۵٠ فوتی دارد”.
گاهی ذهن ما بهدلیل تمرکز بر روی یک موضوع، توان پردازش درست را ندارد که متوجه شویم کشور در این روزها میانگین ٢۵٠ تا ٢٧٠ فوتی در مساله کرونا دارد (طبق آمارهای رسمی اعلام شده). به همین دلیل بدون دقت و بررسی متن را ادامه میدهیم تا به انتهای پیام برسیم. این ادامه دادن هم از سمت مخاطب بهصورت غیرارادی رخ میدهد، که مسائل حاشیهای خودش را دارد؛ از نقد به مدیریت مراسمات تا مخالفتهایی که با حکومت وجود دارد.
این نوع شیوهی نگارش و طرح موضوع مسائل را بیشتر در طراحی “عملیات روانی” استفاده میکنیم. از این حیث که مخاطب با دو موضوع درگیر میشود، یک موضوع بعد سیاسی به خود میگیرد و دیگری بر قوهی احساسات مخاطب سوار میشود. نویسنده با تلنگری که به قوهی احساسات خواننده وارد میکند، به هدف خودش که در بعد اول قرار دارد، که هر موضوعی را میتواند پوشش دهد، از تخریب تا تعریف، میرسد و خواننده را با خود همراه میکند.
همینطور که در بالا گفته شد، این شیوه بیشتر در عملیاتهای روانی کاربرد دارد. از روایت یک قتل یا خودکشی تا شکنجه و هر چیزی که قرار باشد جامعهای را با آن موضوع همراه یا منحرف کرد.
شاید جملهی درستی نباشد، اما در جریان نبودن، اطلاع نداشتن و بیخبری، بهتر از این است که احساس کنیم مطلع هستیم، ولی در یک بازی رسانهای که برای انتقام و یا التیام شکل گرفته است، گرفتار شده باشیم. پس بهتر است با بالا بردن حداقلی دانش رسانهای گرفتار دامهایی از این دست نشویم.