چند سالی است با همهگیری رسانههای اجتماعی این صدا برخاسته که «رسانههای مکتوب در خطر هستند.» اما آیا ما توان مقابله با تغییر رفتار رسانهای جامعه را داریم؟ آیا ما توانستهایم انقلاب در سیستمهای ارسال پیام را بگیریم؟ آیا ما توانستهایم با پیشرفت در حوزه صدا و تصویر (مشخصا سینما) مقابله کنیم؟ اینها سوالاتی است که بایستی قبل از ورود به بحث برای آنها پاسخی بیابیم. باز هم شبیه به دیگر موارد که دچار تغییر میشوند ما صرفا چند نقطه تاریک و صرفا سمت و سوی خود را در رسانه میبینیم. بی آنکه بخواهیم ببینیم جامعه چه میخواهد.
شبکههای اجتماعی
نسبت به فعالیت و مدیریت چند سالهای که در حوزه شبکههای اجتماعی دارم، و تجربهای هر چند اندک در این حوزه کسب کردهام؛ نظرات خودم را در این بخش مطرح میکنم.
ما مخاطبهای ساده
بررسی موردی توییت انتقادی یاشار سلطانی، خطاب به وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
دیروز آقای یاشار سلطانی توییتی را خطاب به دکتر نمکی داشتند (لینک) که در فضای مجازی بحث برانگیز شد. اول با دو دید این توییت را بررسی کوتاهی داریم و سپس به چند و چون آن میپردازیم. این بررسی صرفا جنبه تئوری دارد و قرار نیست قضاوتی نسبت به نگارندهی توییت داشته باشیم. احتمالات بیان شده هم صرفا برای بررسی از جنبهی تئوری رسانهای است.
یک بام و دو هوای رسانهها
باز هم شبکههای اجتماعی برای خبرنگاری دردسرساز شد. دردسری که نمیشود کفهی ترازوی قضاوت را به سمت کسی سنگینتر کرد. اما این اتفاق نشان داد بعد از گذشت سالها در رابطه با استفاده از شبکههای اجتماعی دچار ضعف هستیم. ضعفی سیستماتیک که ما را هم درون خود قرار داده است. شاید لازم باشد دوباره به این جملهی آنتونی دوروسا، سردبیر شبکههای اجتماعی خبرگزاری رویترز اشاره کنیم که میگوید: “برای روزنامهنگاران مراجعه به فیسبوک مانند رفتن به میدان اصلی شهر است. روزنامهنگاران میتوانند به فیسبوک بروند، با مخاطبانشان تعامل داشته باشند و نظرات آنها را بشنوند، به منابع تازه دست پیدا کنند و دربارهی موضوعات روز بحث و گفتوگو کنند.” اهمیت و نقش شبکههای اجتماعی را میشود در این جمله دید. اهمیتی که نگاهی نه شخصی، بلکه یک روند حرفهای را در این فضا دنبال میکند. اما محدودیتها، بایدها و نبایدها برای یک خبرنگار که در مجموعهای خبری فعالیت دارد، در محیط شبکههای اجتماعی چیست؟ مسیری که رسانههای پیشرو در دنیا بعد از اتفاقات گوناگون که در فعالیت خبرنگارانشان در شبکههای اجتماعی رخ میداد، اهمیت آن را خیلی سریعتر دریافتند.
توییتر، نسخهای بهتر از ما
اجتناب از اخبار در مورد چگونگی آسیبرسان بودن رسانههای اجتماعی غیرممکن است. رسوایی Cambridge Analytica، رباتهای روسی، پاسخ غیرمنطقی رهبران صنعت فناوری به نقض حریمخصوصی، مداخله در انتخابات و آزار و اذیت؛ باعث شده تا همه خوشبینیها در مورد رسانههای اجتماعی به عنوان وسیلهای برای تحولات اجتماعی که در بهار عربی در سال ۲۰۱۱ به وجود آمد، تا حد زیادی از بین رفته باشد. توییتر که زمانی کاربران را با این سؤال که “چه کاری انجام می دهی؟” برانگیخت، اکنون به عنوان خانهای برای انتقاد غیرمسئولانه شناخته شده است، افرادی که گاها درتعاملات زندگی واقعی دچار مشکل میشوند، از ادب محروم میشوند. به همین جهت بسیاری از افراد به رسانههای اجتماعی بدبین شدهاند.
ایجاد محدودیت آنلاین
همهی ما دورانی رو طی کردیم که شاید بشه گفت در اون به نوعی عطشی برای رسیدن به حد بالایی از موفقیت در شبکههای اجتماعی بوده. اما موندن یا اصلاح کردن، یا حتی نوع این استفاده که قرار است چطور اتفاق بیفتد برای ما خودش جای تأمل داشته. اینکه من هدفگذاریم واسه دیده شدن در شبکههای اجتماعی بوده برای جذب مخاطب به عنوان یک راه برای کسب درآمد یا اینکه صرفا تعاملات روزمره؟ چالشی که نمیشه همیشه به قطعیت در اول راه به اون جواب داد. حداقل این فضا برای من بعد از شناختی که شاید دو سه سال زمان برد، تا نحوه رشد در این شبکه و نوع تعاملات را تا حدی یاد بگیرم (هر روز به نسبت بروزسانیها باید یاد گرفت) جای مجهول و ناشناختهای نیست. سعی کردم در سه فضای اصلی، فیسبوک، اینستاگرام و توییتر و نوع این کنترل در وضعیت فعلی رو مختصرا توضیح بدم.