چند سالی است با همهگیری رسانههای اجتماعی این صدا برخاسته که «رسانههای مکتوب در خطر هستند.» اما آیا ما توان مقابله با تغییر رفتار رسانهای جامعه را داریم؟ آیا ما توانستهایم انقلاب در سیستمهای ارسال پیام را بگیریم؟ آیا ما توانستهایم با پیشرفت در حوزه صدا و تصویر (مشخصا سینما) مقابله کنیم؟ اینها سوالاتی است که بایستی قبل از ورود به بحث برای آنها پاسخی بیابیم. باز هم شبیه به دیگر موارد که دچار تغییر میشوند ما صرفا چند نقطه تاریک و صرفا سمت و سوی خود را در رسانه میبینیم. بی آنکه بخواهیم ببینیم جامعه چه میخواهد.
بشر با تکامل روزافزونی که دارد، به سرعت نیاز دارد. این سرعت نه در راستای اخلاقی که انسان را به خطا میکشاند، بلکه در حوزه نظری باید صورت گیرد. به این صورت که با حفظ شأن و مقام انسانها، نوع پرداخت به موضوعات دچار سرعت شود. این صورت نه تنها باعث تکامل در ابعاد مختلف است، بلکه کمک کننده نیست میباشد. موضوعاتی که انسانها هر روز با آن درگیر هستند، از ارتباطات، تفریحات، حمل و نقل هر آنچه هر روز با آن دست به گریبانیم. برخی این تکامل را با عنوان یک هژمونی علیه انسانیت میدانند. به طور مثال به حاشیه رفتن یا کمرنگ شدن رسانههای مکتوب؛ اگر هم حرفی زده میشود ادعایی است برای اینکه بگوییم رسانههای مکتوب در خطر هستند؛ آن هم شاید در بیشتر اوقات صرفا برای این باشد که توان همراهی با این تغییر را در مجموعهی خود نداریم. هیچ تدبیری برای تغییر در رسانهای که در آن فعالیت داریم نیندیشیدهایم. مشخص است که رفته رفته رسانههای مکتوب یا دچار کاهش در نشر و یا در صورت عقب ماندن از این چرخه تکامل، محکوم به حذف هستند. چون خاستگاه جامعه در ارتباط با رسانه دچار تغییر شده است.
نکتهای دیگر این است که گاهی جامعهشناسان و روانشناسان ترس خود را از این دیجیتالی شدن سریع و گسترش شبکههای اجتماعی بیان میکنند که باعث دوری انسانها میشود، انسان را از تفکر بازمیدارد و صرفا ویترین مغز را فعال میکند. شاید این حرف درست باشد اما در یک نگاه کوتاه مدت از فاصله کمی از جامعه؛ اما وقتی در ریل زمانی و نگاهی کلی این موضوع را بررسی کنیم میشود حسنها و زیباییهایی که در این فضا اتفاق میافتد را ببینیم. نگاه اولیه ما صرفا به نقاطی سیاه برروی یک دستمال سفید است بیآنکه توجهای به این دستمال داشته باشیم. اما رفته رفته میبینیم این اتفاقات آنقدرها که فکر میکردهایم سیاه و یا حتی گسترش نیافته. صرفا به دلیل سرعت سیستم و دردسترس بودن اخبار این خطا ایجاد شده است که بهطور مثال خشونت گسترش یافته.
اگر تغییرات جامعه را بخواهیم در یک جمله کوتاه بیان کنیم، میشود این را گفت: جامعه تشنهی خبر است. حال این خبر از هر دستهی میتواند باشد. میتواند خبر ازدواج دو سلبریتی، قتل یک پدر، ریزش پل، خارج شدن قطار از ریل و یا شایعاتی در باب واکسن کرونا! بله اینها همه اخباریست که جامعه آن را دنبال میکند. اما وظیفه رسانه است که با سرعت در تایید و رد اخبار در هر حوزهای، خوراک تمیز را به مخاطب خودش برساند. یکی از ضعفهای رسانههای سنتی در جهان عدم وجود این سرعت است. شاید بگویید این تعاریف وظیفه رسانههای آنلاین و رسانههای وابسته به شبکههای اجتماعی است، اما باید به این نکته هم توجه داشت که مخاطب در این روزگار دیجیتال اسیر سرعت است و رسانهای که نتواند این بخش را پوشش دهد، دیده نمیشود. نمونه عینی این مورد میشود پایین آمدن تیراژ نشریات مکتوب.
خارج از حوزه مخاطب، یکی از حرفهای اساسی این دسته از نشریات، وجود کارگران در بدنه نشر است که با این تغییر کار خود را از دست میدهند. درصورتی که اگر قرار به این نوع نگاه باشد، الان بایستی همین نشریه را هم نداشته باشیم و یا سیستم پیامرسانی ما برپایهی دود باشد و خبرها دهان به دهان در جامعه بپیچد. و یا نگاهی کلیتر، در غار زندگی کنیم! این تکامل است، چه بخواهیم چه نه، طبیعتا برخی در تکامل دچار آسیب میشوند اما ما بایستی با نحوه تغییر و برنامهریزی درست این آسیب را به حداقل برسانیم. بدنه نشر صرفا چاپ نشریات اعم از روزنامهها و مجلات نیستند، بخش دیگر نشر را انتشار کتاب برعهده دارد، درست است که در این حوزه هم بحث وجود کتابهای الکترونیک به نوعی به دیدهی آسیب دیده شود، اما هنوز هم نسخههای چاپی مخاطب خود را دارند. و این نکته که صحبت از حذف نسخه کاغذی نیست، بلکه استفاده از فضای سایبر برای ارتقاء نشریات مکتوب است. یعنی بایستی با یک استراتژی و برنامهی مشخص این تکامل را در رسانهی خود بپذیریم و استقبال کنیم. این اسقبال نه سرعتگیر در رسانه و باعث افت کیفیت که بلکه نقش مکمل در رشد را دارد. چیزی که رسانههای ما در ایران با نگاهی هزینهوار و ترس از عدم استقبال مخاطب به آن مینگرند. شما اگر توان جذب بخشی از مخاطبین ثابت خود را در فضای سایبر داشته باشید و همان برنامهریزی و دید تخصصی به این موضوع را در برنامه خود ببینید موفق میشوید؛ اما نه در یک شب! همانطور که روزنامه شما سریعا مخاطب پیدا نکرد، بلکه با تولید محتوای مناسب باعث جذب مخاطب شد، اینجا هم به نوعی به همین شکل است. شاید عدم استقبال برخی رسانهها و افراد متخصص رسانهای از این حوزه اجازه داده تا هرفردی که توانسته به هرنحوی مخاطب جذب کند، هر خبر ناصحیح را در جامعه گسترش دهد. البته ذکر این موضوع که روزنامهنگاری چندرسانهای و موبایلی در این سالها توانسته نقش خود را چه بصورت حضور یک فرد حقیقی و یا مجموعهای حقوقی به مخاطب ارائه دهد هم نباید از دید جا بماند.
اما مشکل این عدم رشد برخی رسانهها کجاست؟ شاید برخی فعالیت سادهای که در شبکههای اجتماعی مانند توییتر و اینستاگرام دارند را به پای بروزرسانی و نوآوری در رسانهی خود تلقی کنند که این یک اشتباه اساسی است. اینکه ما همان مطالب نشریه را صرفا با عکس و متن منتشر کنیم نوآوری خوانده نمیشود. اصولا نوآوری و بروزسانی به معنی دیجیتال شدن نیست، حتی آمادهسازی نسخههای الکترونیک از نشریات هم در این دستهبندی قرار نمیگیرد.
به فراخور سیاستگذاری نشریات این شاخه نیز ممکن است دارای یک تحریریه مجزا باشد، کسی که مخاطب آنلاین و نحوه پاسخگویی به آن را بشناسد، کسی که به زمانهای انتشار در شبکههای اجتماعی اشراف داشته باشد، کسی که گرافیک این فضا و نوع استفاده از ظرفیتهای فضای سایبر را بشناسد که بخشی از آن طبیعتا شبکههای اجتماعی هستند.
همانطور که پست الکترونیک جای ارسال نامه کاغذی را گرفت، و این روزها پیامرسانها به نوعی غیررسمی جای پست الکترونیک را گرفتهاند، طبیعتا چندی بعد شبکه و برنامهای هم جای پیامرسانها را میگیرد. این تکامل است، همانطور که انسان هر روز دچار تکامل است. نه با موضعگیری علیه آن متوقف میشود و نه با نادیده گرفتنش. بلکه بایستی با سیاستگذاری درست و شناخت مخاطب هماره این قطار باشیم. و با هر یک از این رفتارهای تعصبی یا موضعگیریهای منفی صرفا ما و رسانههایمان هستیم که از ریل پیشرفت و تکامل جامیمانیم و این قطار درحال حرکت است و هر کسی سوار برآن باشد، همراه جامعه است و جاماندگان محکوم به ایستادن در نقطهای از زمان که شاید مخاطب دیگر درگیرش نباشد.